محل تبلیغات شما

آن پریچهره که چشمان سیاهى دارد
چشم بد دور که گیرنده نگاهى دارد
گُنه از دلبر و دیدار فریبنده ی اوست
دل سودازده ی من، چه گناهى دارد؟
سزد ار چند کریمانه خرامد به طریق
آن که دل خسته گدایى، سر راهى دارد
هرکجا اوست، به خوبان دگر نیست نظر
تا بود گل، که نگاهى به گیاهى دارد؟
جان به قربان وى و گوشه ی آن چشم سیاه
که به ما، نیم نظر، گاه به گاهى دارد
آسمانا، چه شوى غرّه که ماهى دارى
آسمان دل من، به ز تو ماهى دارد
عاشق اندر طلب یار، نخواهد همره
که بهر چند قدم، اشکى و آهى دارد
دل مسوزان ز کس اى دوست که بر چرخِ کبود
آتشین آهِ دلِ سوخته راهى دارد
اى خوش آن باد که بر خرمن حسنش چو وزید
در کف از خوشه لطفش پر کاهى دارد
فاتح کشور دل هاست از آن روى، ادیب »
که ز ابیاتِ صف آراى، سپاهى دارد


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها